پنجمین نماهنگ از پروژه تصویری - موسیقایی روایت «طَف» با روایت و صدای حامد عسگری پیش روی مخاطبان قرار گرفت.

به گزارش پایگاه خبری کرج امروز، پنجمین نماهنگ پروژه «روایت طف» از اجتماع عظیم «عشیره عاشورا» با عنوان «پلک چهارم؛ سروها» به روایت حامد عسگری توسط دست‌اندرکاران مجموعه «فطرس» به عنوان مرکز حفظ و نشر آثار محمود کریمی ذاکر اهل بیت (ع) منتشر شد.

«طَف» نام دیگر سرزمین کربلاست که در ادبیات مرثیه خوانی و ذکر مصائب حضرت امام حسین (ع) از این عنوان بسیار استفاده شده که دربرگیرنده عنوان کربلای معلی است.

در متن پنجمین نماهنگ پروژه «روایت طف» آمده است:

اجازه نداد، این را یکی شأن گفت و بعد دوتایی زدند زیر گریه…

من بیرون خیمه‌ها بودم، پشت بوته خاری، خاموش و خفه، بعد صدای گریه هاشان بلند شد. زن که آتش به حرارت جگرش باد می‌زد حالا باید این دو نخل جوان را آرام می‌کرد.

پلکی گذشت، فضای خیمه را عطر برداشت، جامه عوض کردند، زن موهایشان را این بار خودش شانه کرد. روی ابروهایشان دست کشید. پای افزار بر پایشان محکم کرد. یکی دو خود اندازه کرد، سرها کوچک بود، زیر خودها عمامه بست و خودها را جاگیر کرد.

زن گردان دونفره‌ای داشت به خط می‌فرستاد، «یا رادّ یوسف» خواند و بعد چیزی دم گوششان گفت.

لب‌هایشان به انحنایی قشنگ‌تر از قوس‌های تاج محل و بیزانس شکفت. جلوی مرد ایستادند با سرهایی پایین و سینه‌های ستبر.

من نزدیک نشدم فقط حرکت لب‌هایشان دیدم، مرد بغلشان کرد و سر سوی آسمان برد و چانه اش لرزید و پلک‌هایش خیس شد.

دو نخل جوان بر اسب نشستند، پاشنه چکمه بر قلوه گاه اسب کوفتند. دو نَریان عربی نژاد جا کَن شدند.

زن توی خیمه نشسته بود و «لاحول» می‌گفت؛ اینها را پدرم تعریف می‌کرد. ما گریه می‌کردیم، ما گریه می‌کردیم درست عین ابوالفضل بیهقی دبیر، آن شب که در وصف سردار خراسانی می‌نوشت.

جوان قرار بود به میدان برود و رفت تا از مادر خداحافظی کند.

من آن شب در اتاق ابوالفضل بودم، سر انگشت‌هایش می‌سوخت و سر قلم سرخ شده بود. دفتر به خون نشست.

ابوالفضل مکث کرد، آه کشید و در وصف زن نوشت: «زره بر اندام وی همی کرد / تو گویی طفلی را پی پالوده خوردن می‌فرستد»

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 9 =