• ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۶:۴۰
  • کد خبر: 70276
کرسی

شاید ما از آن دسته افرادی باشیم که با وجود استفاده از کرسی، هیچوقت از چگونگی برپاکردن و وسایل مورد نیاز آن اطلاعی نداشته باشیم.

پایگاه خبری مدیریت شهری کرج، فریبا کلاهی / بسیاری از ما، ( دهه های قبل هفتاد) نشستن و خوابیدن زیر کرسی، با آن حرارت دلچسب و بی نظیر و تنبلی آورش را تجربه کرده ایم و زمستانهایی را که همراه با بزرگترهای خانواده و با خوردن خوراکیهای زمستانی و شنیدن حکایات پدر بزرگ و مادربزرگ سپری می شدند را از جمله خاطره انگیزترین دورانهای زندگی و کودکی و نوجوانی خود می دانیم. اما شاید ما از آن دسته افرادی باشیم که با وجود استفاده از کرسی، هیچوقت از چگونگی برپاکردن و وسایل مورد نیاز آن اطلاعی نداشته باشیم.خوب است بدانید علم امروز ثابت کرده است که گرم نگه داشتن پاها در فصل سرما از سکته پیشگیری کرده و انواع امراض رطوبت زدگی و بیماری های دست و پا را که در فصل زمستان عود می کند، کاهش می دهد.

پس بد نیست با نگاهی به کتاب تهران قدیم به قلم شیرین زنده یاد جعفر شهری، از چند و چون آن باخبر شویم: 

● کرسی چگونه وسیله ای بود؟
کرسی از چهارپایه ای (میزی) از چوب به اندازه ۱x۱ متر و بیشتر و گاهی مستطیل تشکیل شده بود که حدود سه وجب بلندی داشته، روی آن را با لحافی بزرگ در اندازه های ۴x۴ یا ۷x۷ متر و گاهی بیشتر یا کمتر می پوشاندند.

سپس روی لحاف را با جاجیم، ترمه و یا چادر شب سفید تزئین کرده و به تناسب لزرگی و کوچکی کرسی، مجمعه ای مسی برای قرار دادن چراغ، سماور و ظروف خوراکیها روی آن قرار میدادند.اطراف کرسی را تشک و پشتی گذاشته و بزیر آن می نشستند.
معمولا در خانه های طبقه متوسط و اعیان، دو کرسی موجود بود، یکی برای اهل خانه در اتاقی دیگر و یکی در اتاق پذیرایی برای مهمانان قرار داده می شد. تشک پای کرسی معمولا کوتاهتر اما پهن تر از تشک معمولی بود به طوری که با قرار گرفتن در چهار طرف کرسی، لبه ها روی هم نیافتاده و ناهموار و ناراحت نباشد. گذاشتن کرسی در روز و ساعتی سعذ انجام میشد و بزرگ خانواده باید در آن شب با پاکتی شیرینی وارد خانه میشد.

● آتش کرسی 
در زیر این میز و تشکیلاتی که وصفش رفت، یک منقل قرار می گرفت که حرارت مطبوع زیر کرسی را تامین می کرد و آماده کردن آن هم روشی مخصوص به خود داشت. ابتدا ته و درزهای منقلی را با گچ خیس کرده کاملا می پوشاندند. سپس داخل آنرا خاکستر الک کرده می ریختند و وسط خاکسترها را گود کرده، خاکه ذغال ریخته، آتش ذغال می گذاشتند و باد می زدند تا آتش ذغال به خاکه ذغالها برسد. سپس به آهستگی و ملایمت روی آنرا با کفگیر خاکستر داده، خاکسترهای دور منقل را به دور خاکه ها و آتش رو برگردانده، فشرده و صاف می کردند. سپس منقل را برای از بین رفتن بوی ذغال مدتی در فضای آزاد باقی گذاشته و سپس زیر کرسی می گذاشتند.

هر چند ساعت یکبار یک لایه از خاکستر روی آنرا پس زده، آتشش را تند می کردند. این روش آتش کردن مخصوص اولین منقلی بود که زیر کرسی قرار داده می شد، از اینجا به بعد، هربار منقل را “خاکه رو خاکه” می کردند. به این ترتیب که آتش باقیمانده ته منقل را با خاک انداز برداشته، خاکه تازه در منقل ریخته، آتش را مجددا رویش می ریختند و خاکستر می دادند. یک مایه آتش دیگر، گلوله بود که از خاکه ذغال تهیه می شد. به این ترتیب که در تابستان، خاکه ذغالها را در طشت آبی میریختند، شنهای آن که ته نشین میشد، ذغالهای روی آب مانده را جمع میکردند و با دست به شکل گلوله هایی سفت و فشرده مانند کوفته برنجی درآورده و در آفتاب خشک می کردند.دو سه تا از این گلوله ها را در اولین آتش در ته منقل گذاشته، رویش را خاکه و آتش می دادند و باقی مراحل به شکل مذکور اجرا می شد.

● چاله کرسی
چاله کرسی معمولا در میان خانواده های بی بضاعت که توانایی تهیه منقل نداشتند مرسوم بود که البته شرط آن هم داشتن اتاقی بود که “زیر پر” باشد و بتوان در آن چاله ای کند. این چاله را در محل مورد نظر می کندند دورش را گچ کشیده و صاف می کردند و آنتش را در آن درست کرده، کرسی را رویش بر می گرداندند. (در این روش لازم بود که میز کرسی بر روی پایه های کناری بالا زده شود و پس از آماده شدن آتش سر جای خود قرار گرفته و به اصطلاح برگردانده شود.) از آنجایی که این شیوه بیشتر به کار فقرا می آمد و این خانواده ها توانایی دو جا آتش روشن کردن نداشتند، از داخل به وسط سقف کرسی قلابی نصب می کردند که دیزی آبگوشت خود را که غذای هر روزه ایشان بود بر آن آویخته، همان زیر کرسی آنرا می پختند.

● تهیه ذغال و خاکه ذغال
کوره های ذغال سازی در جنگلهای مازندران قرار داشت که شاخ و برگها و تنه درختان پوسیده جنگلی را در آنها سوزانده، خفه نموده و ذغال می کردند. ذغال فروشها این ذغالها را سرند کرده، قطعات درشت آنرا به نام ذغال، نیمه درشت را به نام “مویزه” و نرمترها را به نام خاکه می فروختند. معمولا دو نوع ذغال در ذغال فروشی ها موجود بود، یکی همین ذغال جنگلی که نوع مرغوب، پر مغز و با دوام بود و قیمتی گرانتر داشت و نوعی که ذغال “باغی” نام داشت و از درختان باغهای اطراف شهر مانند درختان میوه، بید، تبریزی و زبان گنجشک تهیه میشد و پوک و بی دوام بود و ارزانتر عرضه میشد. ذغالفروشهای متقلب این ذغال را با نوع مرغوب مخلوط کرده و با قیمت گرانتر به خانه دارهای بی اطلاع می فروختند.

● قیمت ذغال
قیمت هر خروار (۳۰۰ کیلو) ذغال مخلوط با مویزه و خاکه در تابستان، یک تومان (۱۰ ریال) تا ۱۲ ریال و در زمستان از ۱۵ تا ۱۸ قران بود. ذغال باغی در تابستان از ۶ تا ۹ قران و در زمستان دو سه ریال گرانتر می شد.ذغال سرندی از خرواری ۱۵ تا ۱۸ قران، مویزه یک تومان و خاکه ۶-۵ قران بود. گلوله که گاهی توسط ذغال فروشها هم تهیه میشد هر صدتا ۶-۵ قران بود.
خانواده های آینده نگر، خاکه ذغال را در اواخر بهار و تابستان می خریدند که هم خشک و هم ارزان بود و گلوله های مورد نیاز خود را تهیه می کردند. افراد بی فکر و “کو تا زمستان” گوها، در اواخر پاییز و حتی زمستان به فکر افتاده، خاکه ذغالی نم کشیده و گران نصیبشان می شد.

● دوران ما
در دوران کودکی و نوجوانی ما، در تهران برق به چیزی عادی تبدیل شده و روشنایی خانه را تامین می کرد. به همین دلیل کم کم پای اجاقها و منقلهای برقی که از جنس آجر نسوز بود و با چند المنت (مانند بخاری برقی) کار می کرد، به خانه ها باز شد و جای منقل های ذغالی را گرفت. این منقل های برقی که در ابتدا بدون حفاظ بودند، کم کم و شاید در اثر اتفاقات ناگوار متعدد، با شبکه ای توری که روی بخش التهابی آن را با فاصله ای مناسب می پوشاند، مجهز شدند. حسن بزرگ منقلهای برقی این بود که بر خلاف آتش ذغال، قربانی نداشت. چرا که دود آتش ذغال موجب خفگی چه بسیار کودکان و افرادی می شد که سر به زیر لحاف کرسی کرده یا آتش ذغال کرسی ایشان دود داشته و خانواده را از بین می برد.
پس از منقل های برقی، بخاری برقی و بخاری نفتی و گازی جزو لوازم اصلی خانه شد. این وسایل جای کمتری اشغال میکردند و با گرم کردن تمام فضای خانه، زندگی را برای اهل منزل بسیار آسانتر کردند و به این ترتیب کرسی با تمام لذتی که داشت، کم کم برچیده شد.

لحافهای بزرگ آن به لحافهایی کوچکتر تقسیم شد و چهارپایه یا میز کرسی هم یا به استفاده دیگری رسید یا فروخته شد و خلاصه آثار وجود کرسی از خانه ها رخت بربست. امروز برای ما اهالی شهر، کرسی تنها به خاطره ای شیرین تبدیل شده است .

شاید این مطلب، باعث شود که در این زمستان، به یاد روزهای خوش گذشته، یک کرسی کوچک برپا کرده و کودکان را متعجب و بزرگسالان را شاد کنیم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 6 =